۱۳۸۷ مرداد ۱, سهشنبه
گاهي اوقات دلم خيلي براي خودم تنگ ميشود ، مي انديشم چقدر از خودم فاصله گرفته ام ؛ آن من قديم با اين مني كه هستم هيچ شباهتي ندارد . شايد بگويي زمان گذشته و با گذشت زمان بنا به طبيعت همه چيز تغيير ميكند . بلي اما گوهر وجود زيباتر از آن است كه بخواهي تغييرش دهي . ظواهر تغيير كند ، حرفي نيست ، وقتي اصل تو تغيير ميكند ، دلتنگ ميشوي . نميدانم اما خيلي دلم گرفته . براي كودكي ام دلتنگم ، براي همكلاسي هاي ابتدائي ام ، بچه هاي راهنمائي ، دبيرستان ، دانشگاه براي همه دلم تنگ است . دوست دارم زار زار گريه كنم ولي ميترسم مسخره ام كنند . چه دهشتناك است وقتي كه نمي تواني حتي گريه كني . اين دنياي ارتباطات هم با همه فريبندگي اشت و جاذبه هايي كه دارد ، خيلي مسخره است .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر