۱۳۸۷ مرداد ۷, دوشنبه

ماتم و گذر از ماتم


هيچ انساني نيست كه فارغ از ماتم باشد . همه آدم ها به ميزاني داغدارند . و داغ يا ماتم ناشي از ، از دست دادن است ؛ از دست دادن چيزي يا چيزهايي يا كسي يا كساني . فقدان همراه هميشگي آدم هاست . تعبيري هست كه ميگويد " ما آدم ها به دنيا آمده ايم براي از دست دادن " و اين از بدو تولد و كودكي تا لحظه مرگ كه اوج از دست دادن است در جريان است و ما مدام درحال از دست دادنيم ، اين البته رويه بسيار تلخ مسئله است .
اين از دست دادن و احساس از دست دادن ها ناشي از وابسته شدن آدم هاست . روان شناسان براي وابستگي دلايل زيادي ذكر كرده اند ؛ وابستگي زيستي ، نيازهاي جنسي ، جسمي و يا وابستگي ناشي از نياز به امنيت و غيره . بنابراين هر نوع محروميت از چيزي كه آدم به دست آورده فقدان و ماتم به حساب مي آيد . تمام تلاش آدميان از زمان تولد ، از دو حالت خارج نيست : يا براي بدست آوردن است و يا از دست دادن . ما در تمام حالات يا ميكوشيم كه بدست آوريم يا آنكه از دست ميدهيم و در براي هر از دست دادني ، بسته به ميزان وابستگي مان به آن ماتم زده ايم . به راستي آيا ماتم نشانه بيماري است ؟
يك روان شناس مثل « جورج انگل » معتقد است ، ماتم و يا سوگ و سگواري ، شبيه برخورد ما با زخم و يا سوختگي است . وقتي كه بدن زخم ميشود، يك روندي بايد طي شود تا بدن ترميم و بهبود يابد هرچند كه اين بهبودي تنها فيزيكي است و در كنه قضيه ، مشكل همچنان باقي است و از لحاظ معنوي ، اين زخم وخاطره اين زخم در ذهن باقي است . به همين گونه ماتم نيز بسان يك زخم ، يك دوره گذار دارد و تا اين دوره طي نشود و از اين مرحله گذار ، گذر نشود ماتم زده همچنان ماتم خواهد داشت و اين البته با گذشت زمان بدتر و بدتر خواهد شد . سوگواري نشاندهمده بر هم خوردن تعادل و يا نظم در زندگي فرد است و هر بي نظمي كه در جامعه شناسي به آن " آنتروپي " مينامند ؛ تلاشي براي برگشتن به نظم است . سوگواري تلاش فرد ماتم زده براي برگشتن به تعادل با توسل به سازوكارهاي فكري و عملي تعريف شده و مشخص است و عزا يا عزا داري يعني عمل پذيرش فقدان . براي آنكه آدم ها اين مرحله سوگواري را دست انجام دهند و به حالت نرمال برسند با يكسري تكاليفي را انجام دهند . تا اين تكاليف انجام نشود به حالت نرمال برنخواهد گشت و مصيبت زده به حالت آدم هاي آنرمال باقي خواهد ماند . اين مسئله تنها در رابطه با مرگ نيست . در همه مسائل غمگسار و غمگنانه و از دست دادن ها مثل طلاق و نرسيده به معشوق و ... وجود دارد .
تكاليف سوگواري : ( ترتيب مراحل مهم است )
1- پذيرش فقدان : اينكه بپذيريم ، از دست داده ايم . انكار اين واقعيت يعني آنكه نميخواهيم قبول كنيم كه از دست داده ايم و همچنان به فكر آن هستيم . اين انكار بسته به شدت علاقه ميتواند متغيير باشد .
2- گذر از درد مصيبت : هر از دست دادني درد و رنجي دارد و بايد اين درد را پذيرفت و سربلند و آزاد اين درد را تحمل كرد . اينكه ما در فقدان عزيزمان از خوبيهاي وي بيشتر ذكر ميكنيم به اين معناست كه درد را كاهش دهيم ، اما اين درست نيست چون درد به هر حال خودش را بروز مي دهد و به هر شكل ممكن و هر گونه كه درد را پنهان كني به شكل بدتر جلوه خواهد كرد و انسان را مي آزارد . اين تلاشها بيهوده است ، درد را بايد پذيرفت و صبر پيشه كرد و تحمل نمود . عزاداري براي فرد از دست رفته ، براي خانواده داغديده ، امري واجب و ضرورتي اجتناب ناپذير است .
3- انطباق با محيط : مرحله سوم گذر ؛ انطباق با محيطي است كه شخص فقيد و از دست رفته در آن وجود ندارد . فرار از محيط هايي كه خاطره شخص فقيد در آن هست ، كاري است اشتباه ، بايد به آن محيط ها رفت و اين درد را گذراند و خود را انطباق داد و گرنه هميشه آزار دهنده است .
4- تغيير جاي متوفي از لحاظ عاطفي و ادامه دادن به زندگي : يعني اينكه اگر مثلا پدر و مادر را از دست داده ايم و از لحاظ عاطفي خيلي برايمان مهم است بايد جاي آن را در ذهن تغيير دهيم . مثلا جاي آن را به خاطره سپرد و خاطره را جايگزين آن نمود . شبيه سازي اصلا درست نيست و نميشود جاي پدر و مادر را با كسي ديگر عوض نمود و عاطفه و مهر پدر و مادر را با مهر و عاطفه كسي ديگر جابجا كرد تا جبران شود . اين درست نيست بلكه بايد با طي مراحل قبلي جاي متوفي را تغيير دهيم .
نتيجه گيري :
اين موضوع ، يعني فقدان در همه مسائل هست و موضوعيت دارد و تاريخ هم از اين قضيه مثتثني نيست . ذهنيت تاريخي ما از يك جايي داغدار است . مثلا از حمله مغول هنوز داغداريم يا از قراردادهاي ننگين سابق و يا از خيانت كسي و يا شخصي و ... كه هميشه در ذهن ما هست و بصورت كينه پرورانده مي شود . فراموشي ابدا در ذهن ما وجود ندارد و همواره زمينه هاي آن هست .ادعاي فراموشي تنها يك توهم است . ما سعي ميكنيم كه نگذاريم داغ هاي پيشين زندگي جاري ما را مختل كند . در تاريخ هم همينطور است و فراموشي ذهنيت تاريخي هرگز رخ نميدهد و هرگز نميتوانيم تاريخ تلخ گذشته را فراموش كنيم . بايد بگذاريم اين درد و اين خاطرات تلخ و اين زخمها دوره گذار خويش را طي كند . زنده نگه داشتن تاريخ هاي تلخ گذشته باعث كند شدن تحولات اجتماعي ميشود و نيز بعضا كه از وقايع تاريخي زنده مثل عاشوراي بزرگ حسيني و خاطره تلخ شهادت سرور شهيدان امام حسين (ع) تنها براي پيشبرد منافع و اهداف سياسي خود بهره برداري ميكنند و اين آئين را زنده نگه ميدارند تا موقعيت خويش را تثبيت نمايند ، اينها در واقع استفاده منفي از تاريخ ميكنند . قيام بزرگ امام حسين (ع) و شوريدن وي بر طاغوت زمان و ظلم آشكار ، درسهاي فراواني دارد كه اگر به درستي بيان شود زندگي عزتمندي براي بشريت و مردم هر جامعه اي رقم خواهد خورد . اما اين سوء استفاده كنندگان و تجار مال اندوز تنها از اين واقعه بزرگ تاريخ بشريت آنگونه روايت ميكنند كه خودشان را نسوزاند .

هیچ نظری موجود نیست: